وجود حقیقی که ذات باری تعالی باشد و در آن شبهه نیست، (انجمن آرا) (آنندراج)، ذات باری تعالی و واجب الوجود، (ناظم الاطباء)، موجود حقیقی را گویند که ذات باری تعالی باشد جل جلاله، (برهان)، این کلمه از لغات دساتیری است، (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)، رجوع به فرهنگ دساتیر ص 246 شود
وجود حقیقی که ذات باری تعالی باشد و در آن شبهه نیست، (انجمن آرا) (آنندراج)، ذات باری تعالی و واجب الوجود، (ناظم الاطباء)، موجود حقیقی را گویند که ذات باری تعالی باشد جل جلاله، (برهان)، این کلمه از لغات دساتیری است، (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)، رجوع به فرهنگ دساتیر ص 246 شود
آنکه به راه راست می رود، کسی که از راه راست منحرف نمی شود، راست رونده، برای مثال سعدیا راست روان گوی سعادت بردند / راستی کن که به منزل نرود کج رفتار (سعدی۲ - ۶۴۷)
آنکه به راه راست می رود، کسی که از راه راست منحرف نمی شود، راست رونده، برای مِثال سعدیا راست روان گوی سعادت بردند / راستی کن که به منزل نرود کج رفتار (سعدی۲ - ۶۴۷)
آنکه دیگری را به راستی و درستی راهنمایی می کند، برای مثال سپهبد ز ملاح فرزانه رای / بپرسید کای راست بر رهنمای (اسدی - ۱۶۷)، در علم هندسه شکلی هندسی با اضلاع مساوی و موازی، راست پهلو، مربع مستطیل
آنکه دیگری را به راستی و درستی راهنمایی می کند، برای مِثال سپهبد ز ملاح فرزانه رای / بپرسید کای راست برْ رهنمای (اسدی - ۱۶۷)، در علم هندسه شکلی هندسی با اضلاع مساوی و موازی، راست پهلو، مربع مستطیل
که راست بازد، که در بازی غدر و تزویر و دورویی نکند، که جر نزند، که در قمار دغلی نکند، پاکباز، که دغا و دغل نکند در قمار، مقابل دغل باز: هو تقی الظرف، یعنی امین راست باز است، نه خائن و دغل باز، (منتهی الارب)، راست، (یادداشت مؤلف)، بی غدر و تزویر: این کارزنان راست باز است افسون زنان بد دراز است، نظامی، - راست باز و پاکباز، آنکه در بازی و بمجاز در کارها بی غدر و تزویر باشد، ، صادق، (آنندراج) (ناظم الاطباء)، امانت دار، راست معامله، (آنندراج)، دیندار، با اعتقاد، (ناظم الاطباء)
که راست بازد، که در بازی غدر و تزویر و دورویی نکند، که جر نزند، که در قمار دغلی نکند، پاکباز، که دغا و دغل نکند در قمار، مقابل دغل باز: هو تقی الظرف، یعنی امین راست باز است، نه خائن و دغل باز، (منتهی الارب)، راست، (یادداشت مؤلف)، بی غدر و تزویر: این کارزنان راست باز است افسون زنان بد دراز است، نظامی، - راست باز و پاکباز، آنکه در بازی و بمجاز در کارها بی غدر و تزویر باشد، ، صادق، (آنندراج) (ناظم الاطباء)، امانت دار، راست معامله، (آنندراج)، دیندار، با اعتقاد، (ناظم الاطباء)
کسی که ماست می سازد و شیر را ماست می کند. (ناظم الاطباء). کسی که مایۀ ماست را به شیر زندتا ماست ببندد. آنکه ماست کند از شیر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : یک صباحی بوقت، شاگرد ماست بندی از در مدرسه بابا می گذشته و ظرفی ماست داشته. (مزارات کرمان ص 41، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). نبندد لب از جستجوی پنیر دهد ماست بندش اگر جوی شیر. ملاطغرا (از آنندراج ذیل ماست)
کسی که ماست می سازد و شیر را ماست می کند. (ناظم الاطباء). کسی که مایۀ ماست را به شیر زندتا ماست ببندد. آنکه ماست کند از شیر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : یک صباحی بوقت، شاگرد ماست بندی از در مدرسه بابا می گذشته و ظرفی ماست داشته. (مزارات کرمان ص 41، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). نبندد لب از جستجوی پنیر دهد ماست بندش اگر جوی شیر. ملاطغرا (از آنندراج ذیل ماست)
مقابل کژبین، مقابل کج بین، مقابل احول و دوبین و کاژولوچ: مر مرا آن ده که بستانی همان گاه چونی کور و گاهی راست بین، ناصرخسرو (دیوان چ تقوی ص 327)، ، که بدرستی بنگرد، که راست بیند، که حقیقت بیند، مقابل خطابین، مقابل نادرست بین، منصف مزاج و ناطرفدار و عادل، (آنندراج)، کسی که در چیزی بطور حقیقت بنگرد بدون ملاحظۀ جانبداری، حقیقت بین، (ناظم الاطباء) : خطا بینند ار این هر پنجگانه توانی راست بین شان کرد یا نه، ریاضت کش مر این را راست بین کن پس آنگاهی گمانت را یقین کن، چو اینها راست بین گردند زآن پس ترا سرمایه این اندر جهان بس، ناصرخسرو (دیوان چ تقوی ص 525)
مقابل کژبین، مقابل کج بین، مقابل احول و دوبین و کاژولوچ: مر مرا آن ده که بستانی همان گاه چونی کور و گاهی راست بین، ناصرخسرو (دیوان چ تقوی ص 327)، ، که بدرستی بنگرد، که راست بیند، که حقیقت بیند، مقابل خطابین، مقابل نادرست بین، منصف مزاج و ناطرفدار و عادل، (آنندراج)، کسی که در چیزی بطور حقیقت بنگرد بدون ملاحظۀ جانبداری، حقیقت بین، (ناظم الاطباء) : خطا بینند ار این هر پنجگانه توانی راست بین شان کرد یا نه، ریاضت کش مر این را راست بین کن پس آنگاهی گمانت را یقین کن، چو اینها راست بین گردند زآن پس ترا سرمایه این اندر جهان بس، ناصرخسرو (دیوان چ تقوی ص 525)
کسی که راه و روش راست و درست دارد. راست روشن. که بر روشی مستقیم است. مقابل کج روش، آنکه بطور مستقیم و راست حرکت کند، جواد ذومصدق، اسب راست تک و راست روش. (منتهی الارب)
کسی که راه و روش راست و درست دارد. راست روشن. که بر روشی مستقیم است. مقابل کج روش، آنکه بطور مستقیم و راست حرکت کند، جواد ذومصدق، اسب راست تک و راست روش. (منتهی الارب)
مقابل کج بودن و خم بودن. مستقیم بودن. استقامت داشتن: از کجی افتی به کم و کاستی از همه غم رستی اگر راستی. نظامی. ، مساوی بودن، برابر بودن: ازجعفر صادق (ع) روایت کرده اند که: ’سواء لمن خالف هذاالامر صلی ام زنا’ یعنی راست است که هرکه خلاف امامت بکند آنکه نماز کند و آنکه زنا کند. (کتاب النقض ص 261) ، مقابل چپ بودن: تیامن و تیاسر. راست بودن و چپ بودن از قبله و آفتاب. و رجوع به راست شود، درست بودن. صادق بودن. حقیقت داشتن. مقابل دروغ بودن: طلبت چون درست باشد و راست خود باول قدم مراد تراست. اوحدی. راست باش و پاک باهم میهنان از مرد و زن کان یکت همچون برادر وین یکت چون خواهر است. ملک الشعراء بهار. ، بر صواب بودن: اندیشۀ وصال تو از ما نبود راست ناید خود از شکسته دل اندیشۀ درست. کمال الدین اصفهانی (از ارمغان آصفی). رجوع به راست شود، درستکار و بی آزار بودن. پاکدامن بودن: کور و کر گر نئی ز چاه مترس راست باش و زمیر وشاه مترس. اوحدی
مقابل کج بودن و خم بودن. مستقیم بودن. استقامت داشتن: از کجی افتی به کم و کاستی از همه غم رستی اگر راستی. نظامی. ، مساوی بودن، برابر بودن: ازجعفر صادق (ع) روایت کرده اند که: ’سواء لمن خالف هذاالامر صلی ام زنا’ یعنی راست است که هرکه خلاف امامت بکند آنکه نماز کند و آنکه زنا کند. (کتاب النقض ص 261) ، مقابل چپ بودن: تیامن و تیاسر. راست بودن و چپ بودن از قبله و آفتاب. و رجوع به راست شود، درست بودن. صادق بودن. حقیقت داشتن. مقابل دروغ بودن: طلبت چون درست باشد و راست خود باول قدم مراد تراست. اوحدی. راست باش و پاک باهم میهنان از مرد و زن کان یکت همچون برادر وین یکت چون خواهر است. ملک الشعراء بهار. ، بر صواب بودن: اندیشۀ وصال تو از ما نبود راست ناید خود از شکسته دل اندیشۀ درست. کمال الدین اصفهانی (از ارمغان آصفی). رجوع به راست شود، درستکار و بی آزار بودن. پاکدامن بودن: کور و کر گر نئی ز چاه مترس راست باش و زمیر وشاه مترس. اوحدی
درست پیمان. صادق الوعد. که عهد استوار دارد. که در مقام عهد و پیمان راستی و امانت نشان دهد: سخنگوی و دلیر و خوب کردار امین و راست عهد و راست گفتار. نظامی. و رجوع به راست پیمان و درست پیمان شود
درست پیمان. صادق الوعد. که عهد استوار دارد. که در مقام عهد و پیمان راستی و امانت نشان دهد: سخنگوی و دلیر و خوب کردار امین و راست عهد و راست گفتار. نظامی. و رجوع به راست پیمان و درست پیمان شود
در تارهای ذوی الاوتار (یا سازهای زهی) که یکسر سیمها به کاسۀ ساز متصل است و ثابت میباشد سر دیگر آن سیمها به گوشه های غیرثابت اتصال دارد که برای کم و زیادکردن آوای ساز، آن گوشه ها را بطرف راست یا چپ میپیچانند، تار یا ساز راست کوک آن را گویند که در موقع کوک کردن ساز، گوشه ها بسمت راست پیچانده شوند و مقابل آن را چپ کوک گویند، ساعت که کوک آن از جانب راست کنند، مقابل چپ کوک، (یادداشت مؤلف)
در تارهای ذوی الاوتار (یا سازهای زهی) که یکسر سیمها به کاسۀ ساز متصل است و ثابت میباشد سر دیگر آن سیمها به گوشه های غیرثابت اتصال دارد که برای کم و زیادکردن آوای ساز، آن گوشه ها را بطرف راست یا چپ میپیچانند، تار یا ساز راست کوک آن را گویند که در موقع کوک کردن ساز، گوشه ها بسمت راست پیچانده شوند و مقابل آن را چپ کوک گویند، ساعت که کوک آن از جانب راست کنند، مقابل چپ کوک، (یادداشت مؤلف)
قسمت انتهایی روده بزرگ که به مخرج ختم میشود این قسمت در دنباله قولون سینس شکل است و از محلی که به بند قولون ختم میشود. شروع روده مستقیم است و در حقیقت از ارتفاع سومین مهره خارجی تا مقعد ادامه دارد روده مستقیم رکتوم
قسمت انتهایی روده بزرگ که به مخرج ختم میشود این قسمت در دنباله قولون سینس شکل است و از محلی که به بند قولون ختم میشود. شروع روده مستقیم است و در حقیقت از ارتفاع سومین مهره خارجی تا مقعد ادامه دارد روده مستقیم رکتوم